فرضیه فرعی ۲:

 

برپایه آمار سطح معناداری به دست آمده برای تفاوت بهزیستی اجتماعی در زنان شاغل و خانه دار بزرگتر از ۰۵/۰ می‌باشد. ‌بنابرین‏ فرضیه پژوهش رد و فرض صفر پذیرفته می شود. از این رو می توان گفت هیچگونه تفاوت معناداری بین زنان شاغل و خانه دار در زمینه بهزیستی اجتماعی وجود ندارد.

 

مرادی و همکاران (۱۳۹۳) نشان دادند حمایت اجتماعی اثرات مستقیم و غیرمستقیم، از طریق نیاز به ارتباط و نیاز به صلاحیت، بر بهزیستی روان شناختی زنان شاغل دارد. همچنین، نتایج نشان دادند که تفاوت معنادار درحمایت‌ اجتماعی، نیازهای اساسی روان شناختی و بهزیستی روان شناختی زنان شاغل مجرد و متأهل وجود ندارد. این یافته ها بر نقش اشتغال و تعاملات اجتماعی در محیط کار تأکید می‌کنند.

 

تاتینا بلداجی و همکاران (۱۳۹۰) نشان دادند زنان سرپرست خانوار شرکت کننده در این مطالعه در سن میانسالی قرار داشتند. به طوری که میانگین سنی زنان تحت پوشش ۲۸/۴۳ و زنان سرپرست شاغل خدماتی ۵/۴۰ سال بود و از نظر وضعیت تحصیلی زنان تحت پوشش سازمان بهزیستی اکثراً بی­سواد و زنان سرپرست خدماتی بیشترین فراوانی را در رده ­های راهنمایی و دبیرستان داشتند. از نظر کیفیت زندگی، مشخص شد که هر دو گروه کیفیت­زندگی متوسطی داشته اما کیفیت­زندگی زنان سرپرست­خانوار شاغل نسبت به زنان سرپرست تحت پوشش وضعیت بهتری دارد. نمره ابعاد سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی در دو گروه زنان سرپرست خانوار اختلاف معناداری نشان دادند و در بعد سلامت محیطی در دو گروه زنان سرپرست اختلاف معناداری مشاهده نشد.

 

یافته این فرضیه با پژوهش مرادی و همکاران (۱۳۹۳) و تاتینا بلداجی و همکاران (۱۳۹۰) ناهمسو می‌باشد.

 

این ناهمسویی ‌به این سبب می‌باشد که در پژوهش های پیشین بهزیستی روانی و در این فرضیه بهزیستی اجتماعی بررسی شده است، زیرا پژوهشی با موضوع بهزیستی اجتماعی زنان شاغل و خانه دار به دست نیامد.

 

۵-۲- بحث و نتیجه گیری:

 

با اطمینان ۹۵% می توان گفت میزان سرسختی روان شناختی در پیش آزمون و پس آزمون در زنان خانه دار به گونه ای معنادار بیشتر از زنان شاغل می‌باشد. این امر نشان می‌دهد که شغل زنان خانه دار (خانه داری) در نتیجه آزمون تأثیرگذار بوده است.

 

هیچگونه تفاوت معناداری بین زنان شاغل و خانه دار در پیش آزمون و پس آزمون در زمینه بهزیستی اجتماعی وجود ندارد. که نشان دهنده همگن بودن آزمودنی هاست.

 

با اطمینان ۹۹% می توان گفت میزان سرسختی روان شناختی و بهزیستی اجتماعی زنان خانه دار و شاغل در پس آزمون به گونه ای معنادار بیشتر از پیش آزمون می‌باشد. این امر نشان دهنده تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر هر دو گروه در هر دو متغیر می‌باشد.

 

با اطمینان ۹۵% می توان گفت در پیش آزمون و پس آزمون با افزایش سرسختی روان شناختی بر میزان بهزیستی اجتماعی افزوده می شود.

 

با توجه به اینکه بخش زیادی از زنان خانه دار، گروهی هستند که در نتیجه نیافتن کار، ناگزیر به خانه داری روی آورده­اند، می توان نتیجه گرفت که شاید زنان خانه دار تجربه بیشتری در ناکامی و شکست و رویارویی با سختی داشته و در نتیجه بر سرسختی روان شناختی این گروه افزوده شده است. علی پور شیرسوار (۱۳۹۰، ۲) بر این باور است که یکی از عوامل اصلی کاهش عرضه نیروی کار زنان در ایران (یعنی پائین بودن نرخ مشارکت زنان) بالا بودن نرخ بیکاری آنان است. یعنی زنان به علت بالا بودن نرخ بیکاری از یافتن شغل ناامید می‌شوند و در نتیجه برای ورود بازار کار میل کمتری دارند پس با افزایش فرصت های شغلی مناسب برای زنان و کاهش نرخ بیکاری عرضه نیروی کار زنان نیز افزایش خواهد یافت.

 

از سوی دیگر باورهای رایج در جامعه که برای زن شاغل از برچسب هایی مانند تکبر، استبداد، خودرأیی، ناتوانی در وظایف زن بودن، و مردگریزی استفاده می نمایند، سبب می شود تا زنان شاغل در رویارویی با سختی ها و ناکامی ها از خود ضعفی بیشتر از آنچه نیازِ موقعیت باشد، نشان داده و در نتیجه با گذر زمان از سرسختی شان کاسته می شود تا بهانه ای برای محکومیت شاغل بودن زنان فراهم نگردد.

 

۵-۳- پیشنهاد پژوهش:

 

۵-۳-۱- پیشنهاد کاربردی:

 

به مدیران مدارس پیشنهاد می شود تا برای زنان (هم معلمین، هم مادران دانش آموزان و همچنین خود دانش آموزان دختر) کارگاه های آموزش مهارت‌های زندگی برگزار نمایند.

 

به زنان شاغل و خانه دار پیشنهاد می شود تا با تلاش برای افزایش سرسختی روان شناختی خویش، بر میزان بهزیستی اجتماعی خویش بیفزایند.

 

همچنین به مسئولین آموزشی پیشنهاد می شود تا برای زنان کارگاه های آموزش راهکارهای افزایش سرسختی روان شناختی برگزار نمایند.

 

۵-۳-۲- پیشنهاد پژوهشی:

 

به پژوهشگران آینده پیشنهاد می شود تا به بررسی عوامل مؤثر بر سرسختی در زنان شاغل و خانه دار و بررسی علیت بالاتر بودن سرسختی در زنان خانه دار بپردازند.

 

به پژوهشگران آینده پیشنهاد می شود تا این پژوهش را بر روی جامعه مردان نیز انجام دهند و نتیجه را با یافته این پژوهش مقایسه نمایند.

 

به پژوهشگران آینده پیشنهاد می شود تا این پژوهش را با گروه گواه انجام دهند و نتیجه را با یافته این پژوهش مقایسه نمایند.

 

به پژوهشگران آینده پیشنهاد می شود تا این پژوهش را بر روی جامعه های آماری دیگر نیز انجام دهند و نتیجه را با یافته این پژوهش مقایسه نمایند.

 

همچنین به پژوهشگران آینده پیشنهاد می شود تا دموگرافی آزمودنی ها را به عنوان متغیرهای میانجی و تعدیل کننده بررسی نمایند.

 

۵-۴- محدودیت پژوهش:

 

یکی از محدودیت‌ها در این پژوهش بررسی نشدن گروه گواه بود، که به سبب مخالفت گروه روان شناسی دانشگاه، در هنگام تأیید پروپزال رخ داده است.

 

با توجه به اینکه، جنسیت به عنوان متغیر تعدیل کننده در نظر گرفته شده است، یافته این پژوهش قابلیت تعمیم به جامعه مردان را دارا نمی باشد.

 

بیشترین محدودیت در این پزوهش متقاعد نمودن والدین برای همکاری و حضور در کارگاه آموزش مهارت‌های زندگی بوده است.

 

همچنین متغیرهای مزاحم و کنترل نشده ای ممکن است بر نتیجه آزمون تأثیرگذار بوده باشند.

 

منابع:

 

    • آقاجانی، محمدجواد (۱۳۹۲) ارتباط سرسختی روانشناختی با فرسودگی شغلی پرستاران. مجله پرستاری و مامایی جامع نگر، سال۲۳، شماره۷۰٫

 

    • آقا زاده، محرم (۱۳۷۹) مقدمات مهارت‌های مطالعه و پژوهش. (چاپ اول) تهران: مؤسسه فرهنگی منادی تربیت.

 

    • ارزنده فر، علی؛ اصغری ابراهیم آباد، محمدجواد (۱۳۹۲) بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر افزایش عزت نفس دانش آموزان با مشکل بینایی. مجله پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره، سال۳، ش۱

 

    • افشاری، نفیسه و همکاران (۱۳۹۱) مقایسه بین مهارت های روانی و سرسختی ذهنی دوچرخه سواران زن و مرد نخبه. دانشگاه تهران، چاپ نشده.

 

    • امینی رارانی، مصطفی و همکاران (۱۳۹۰) رابطه سرمایه اجتماعی با سلامت اجتماعی در ایران. نشریه رفاه اجتماعی، دوره۱۱، شماره ۴۲، ص ۲۲۸ – ۲۰۳٫

 

    • بشارت، محمدعلی (۱۳۸۸) رابطه بین سخت کوشی و مشکلات بین شخصی. دوره۵، شماره۴، ص ۲۱ – ۱٫

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...