۳)حرمت نفس: توانایی احترام به خود و پذیرش خود به عنوان فردی که اساساً خوب است، شخص صاحب حرمت نفس، احساس عدم کفایت و حقارت نمی کند. او جنبه‌های مثبت و منفی، همچنین محدودیت ها و قابلیت های خود را می پذیرد.

۴)خودشکوفایی: توانایی شناخت توانمندی های بالقوه، تلاش برای شکوفا کردن آن ها، کسب حداکثر رشد توانایی ها، قابلیت ها و استعدادها، تلاش برای داشتن بهترین عملکرد و بهتر کردن همیشگی خود.

۵)استقلال: توانایی خود کنترلی در تفکر و عمل، عدم وابستگی عاطفی، قابلیت اتکاء در تصمیم گیری­ها و برنامه های مهم، توانایی رفتار خود مختار در مقابل نیاز به حمایت و حفاظت، پرهیز از دیگران برای برآوردن نیازهای عاطفی خود.

ب-هوش هیجانی بین فردی این بعد نیز مؤلفه های همدلی، مسئولیت پذیری و روابط بین فردی را شامل می شود (حسینی،۱۳۹۳):

۱)همدلی: توانایی شناخت هیجانات و عواطف دیگران، به عبارت دیگر همدلی یعنی ایجاد حس مشترک با یکدیگر، یعنی همان احساسی که دیگری به آن دست یافته است را داشته باشیم، افراد همدل به دیگران توجه دارند و به نگرانی و علایق آن ها توجه نشان می‌دهند.

۲)مسئولیت پذیری (مسئولیت اجتماعی): نشان دادن خود به عنوان عنصری سازنده، مشارکت کننده، دارای حس همکاری در گروه خویش و دارای وجدان اجتماعی.

۳)روابط بین فردی: توانایی برقراری و حفظ ارتباطات متقابل، توانایی صمیمیت، با محبت و انتقال دوستی به شخص دیگر است.

ج-هوش هیجانی مقابله با فشار این بخش از هوش هیجانی، مؤلفه های تحمل فشار و کنترل تکانه را شامل می شود (حسینی،۱۳۹۳) :

۱)تحمل استرس: به توانایی مقاومت در برابر رویدادها و موقعیت های فشارزا و پشت سر گذاشتن موقعیت‎های مشکل زا بدون از پای درآمدن گفته می شود. افراد با تحمل استرس بالا، کمتر دچار ناامیدی می‌شوند و بحران ها و مشکلات را بهتر می گذرانند.

۲)کنترل تکانه: به توانایی به تأخیر انداختن تکانه، پذیرش تکانه های پرخاشگرانه، خوددار بودن و کنترل خشم می‌گویند. اثرات نداشتن این مهارت، شامل فقدان خودکنترلی، رفتارهای کند و غیر قابل پیش‌بینی و آزارگری است.

د-هوش هیجانی سازگاری – بعد سازگاری هم دربرگیرنده ی مؤلفه های واقعیت آزمایی، انعطاف پذیری و حل مسأله است(حسینی،۱۳۹۳) :

۱)حل مسأله: توانایی شناسایی و تعریف مشکلات ، داشتن کفایت و انگیزه برای مقابله ی مؤثر با آن، تعیین راه حل های مختلف مسأله، تصمیم گیری و انجام یکی از راه حل های ممکن.

۲)آزمون واقعیت: سنجش میزان انطباق بین آنچه فرد تجربه کرده و آنچه واقعاً وجود دارد، تلاش برای فهم امور به طور صحیح و تجربه ی رویدادها آن گونه که واقعاً هستند بدون خیال پردازی.

۳)انعطاف پذیری: توانایی منطبق ساختن عواطف، افکار، رفتار، موقعیت ها و شرایط دائماً در حال تغییر. افراد انعطاف پذیر، افرادی فعال، زرنگ، قادر به واکنش بدون تعصب به تغییر هستند و نسبت به ایده ها، جهت گیری ها و. . . صبور و گشاده رو هستند.

ﻫ-هوش هیجانی خلق کلی و نهایتاًً هوش هیجانی خلق کلی ، شامل مؤلفه های خوش بینی و شادکامی است.

۱)خوش بینی: توانایی نگاه کردن به نیمه روشن تر زندگی ، امید به زندگی و داشتن رویکرد مثبت به زندگی روزمره.

۲)نشاط: لذت بردن از خود و دیگران، شاد بودن، رضایت از خود و لذت بردن از زندگی، داشتن احساس خوب در محیط کار و اوقات فراغت (حسینی،۱۳۹۳).

۲-۲-۷-۴) مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس[۲۰]

دولویکس و هیگس در سال ۱۹۹۹ بر اساس تحقیقات تجربی خود عناصر محوری مشترکی را در ساختار کلی هوش هیجانی شناسایی کرده‌اند که عبارتند از :

۱)خودآگاهی: آگاهی از احساسات شخصی خود و توانایی تشخیص مدیریت آن ها.

۲)انعطاف هیجانی: توانایی خوب عمل کردن و سازگاری در موقعیت های مختلف.

۳)انگیزش: انرژی و انگیزه ای که برای دستیابی به نتایج و هدف های کوتاه مدت، بلند مدت وجود دارد.

۴)حساسیت بین فردی: توانایی آگاه بودن از احساسات دیگران و دستیابی به تصمیمات قابل نفوذ در آن ها.

۵)تأثیر: توانایی ترغیب دیگران به تغییر دیدگاهشان درباره ی یک مسأله.

۶)فراست: توانایی استفاده از بینش خود و تعامل در تصمیم گیری هنگام رویارویی با اطلاعات مبهم.

۷)صداقت : توانایی ایجاد و تعهد در هنگام مواجهه با چالش و اقدام ثابت و درست.

۲-۲-۸) هوش هیجانی در سازمان و مدیریت

صاحب نظران بر این باور هستند که امروزه هوش هیجانی به سرعت مورد توجه شرکت ها و سازمان ها قرار گرفته است و اهمیت آن، گاه از توانایی‌های شناختی و دانش های تکنیکی بیشتر شده است.

دلیل این امر آن است که، مدیران دریافته اند که از طریق، پیوستگی درونی تعامل شخصی و سازمانی افزایش پیدا خواهد کرد. همان طور که می دانید سازمان ها مجموعه ای از گروه ها هستند، که تعاملات موفقیت آمیز گروه ها به انعطاف پذیری و اعمال تغییرات در سازمان کمک می‌کند. ‌بنابرین‏ سازمان ها برای اینکه اثربخشی خود را بالا ببرند از مهارت های نرم که مبتنی بر عواطف می‌باشند، استفاده می‌کنند (Brooks,20123).

بر این اساس، در دهه­ اخیر محققان، تحقیق های زیادی ‌در مورد تأثیر هوش هیجانی در ساز و کارهای سازمان و مدیریت انجام داده ­اند و به بررسی مسائلی از جمله رابطه­ این مفهوم با عملکرد کارکنان، اثربخشی رهبری، اثربخشی مدیریت، عملکرد گروه­ ها و تیم­های کاری، مدیریت تغییر، رهبری تحول آفرین، مدیریت تعارض و همچنین کیفیت خدمات پرداخته‌اند ( الوانی و ده بیگی،۱۳۸۶).

طبق نظر گلمن هوش هیجانی در سازمان، ابتدا از طریق روابط ظهور می­ کند. هم زمان هوش هیجانی بر روی کیفیت روابط نیز تأثیر می­ گذارد. علاوه بر موارد اشاره شده، هوش هیجانی ار آن جایی که نقش مهمی در کنترل و مدیریت هیجان­ها دارد می ­تواند در حوزه ­های زیر به سازمان کمک کند (آقایار و شریف درآمدی، ۱۳۹۱) :

۱)سرمایه فکری: در دنیای امروزی که اقتصاد مبتنی بر دانش و نوآوری است، عامل هوشمندی کارکنان نقش مهمی دارد. یکی از مهم ترین وظایف مدیریت، توسعه و پرورش سرمایه فکری کارکنانش است. هیجان ها مستقیماً بر میزان سرمایه ی فکری تأثیر گذارند. تحقیقات نشان می‌دهند وقتی کارکنان در حالت هیجان منفی هستند افکارشان کمتر منعطف، خلاق و نکته سنج است، وقتی کارکنان ناامید و دلسرد باشند هیچ علاقه ای ندارند که از خودشان انرژی، اشتیاق و نوآوری نشان دهند.

۲)خدمت رسانی به مشتری: رابطه بین حالت هیجانی کارکنان و نحوه ی خدمت رسانی و ارتباط با مشتری و ارباب رجوع کاملاً مشهود است. اگر کارکنان ناامید، عصبی و مضطرب باشند هیچ آموزشی به جزء هوش هیجانی نمی تواند خلاء فضای منفی خدمت رسانی را که حالت هیجانی به وجود آورده است جبران نماید. مطالعات نشان می‌دهند علت نارضایتی و کاهش مشتری تا شصت و هشت درصد به دلیل حالات هیجانی منفی کارکنان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...