گروه دوم: روایات بیان کننده زمان تأدیب کودک:

 

۱٫ عن أمیرالمؤمنین علیه السلام أنه قال یربی الصبی سبعاً ویؤدب سبعاً ویستخدم سبعاً؛

 

کودک هفت سال تربیت و هفت سال تأدیب و تمرین و آن گاه هفت سال به کار گرفته می شود.

 

صدوق این روایت را به صورت مرسله از امیر مؤمنان(ع) نقل می‌کند. در این روایت واژه (یربی) برای نگهداری کودک، در هفت سال اول و واژه (یؤدب) برای سرپرستی کودک در هفت سال دوم، به کار رفته است. (یربی) از ریشه (ربو)، تغذیه کردن و رشد دادن معنی می شود. این واژه، درباره هر چیزی که قابلیت رشد و نمو داشته باشد، به کار می رود۸۲ و اختصاصی به انسان ندارد. (تأدیب) از ریشه (ادب) به معنای تعلیم و تمرین دادن آداب و فضایل اخلاقی است. ‌بنابرین‏، با توجه به معنای لغوی واژه (یربی) و (یؤدب) می توان از روایت استفاده کرد که هفت سال اول عمر نوزاد، زمان تربیت بدنی و رشد و پرورش جسمی، و هفت سال دوم فرصت آموزش و فراگیری آداب فردی و اجتماعی و تمرین دادن کودک بر احکام عبادی و دستورهای اخلاقی است.

۲٫علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی بن عبید، عن یونس، عن رجل، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: دع ابنک یلعب سبع سنین وألزمه نفسک سبعاً…؛

 

بگذار کودکت تا هفت سال بازی کند، پس آن گاه او را هفت سال ملازم خویش گردان.

 

۳٫ عده من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عده من أصحابنا، عن علی ابن أسباط عن یونس بن یعقوب، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: أمهل صبیک حتی یأتی له ستّ سنین، ثم ضمه إلیک سبع سنین، فأدبه بأدبک…؛

 

به کودکت تا شش سالگی مهلت بده، سپس او را هفت سال نزد خود نگهدار و تأدیب کن.

 

۴٫ عن أمیرالمؤمنین علیه السلام قال: یرخی الصبی سبعاً و یؤدب سبعاً ویستخدم سبعاً؛۸۶

 

کودک، تا هفت سال آزاد و در وسعت است، سپس در هفت سال دوم تأدیب و در هفت سال سوم به کار گرفته می شود(قدیمی فر، ۱۳۸۹).

 

گروه سوم: روایات بیان کننده حقوق فرزندان(قدیمی فر، ۱۳۸۹):

 

۱٫علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن درست عن أبی الحسن موسی علیه السلام قال: جاء رجل إلی النبی صلی الله علیه وآله فقال: یا رسول الله ما حق ابنی هذا؟ قال: تحسن اسمه وأدبه موضعاً حسناً؛

 

در تهذیب الاحکام آمده است: (وضعه موضعا حسنا)

 

مردی در حالی که فرزند خود را به همراه داشت، خدمت رسول الله(ص) شرف یاب شد و عرض کرد: این فرزند بر من چه حقی دارد؟ پیامبر فرمود: نام نیک بر او بنهی و نیکو او را تأدیب کنی و او را بر شغل نیک بگماری.

 

۲٫ علی بن محمد، عن ابن جمهور، عن أبیه، عن فضاله بن أیوب، عن السکونی قال: دخلت علی أبی عبدالله علیه السلام وأنا مغموم مکروب، فقال لی: یا سکونی مما غمک؟ قلت: ولدت لی ابنه فقال: یا سکونی علی الارض ثقلها وعلی الله رزقها، … فقال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: حق الولد علی والده إذا کان ذکراً أن یستفره امه ویستحسن اسمه، ویعمله کتاب الله ویطهره، ویعلمه السباحه وإذا کانت انثی أن یستفره امها، ویستحسن اسمها، ویعلّمها سوره النور، ولایعلّهما سوره یوسف، ولاینزلها الغرف، ویعجل سراحها إلی بیت زوجها، أما إذا سمیتها فاطمه فلا تسبها ولاتلعنها ولاتضربها؛

 

سکونی می‌گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم در حالی که غمگین بودم. حضرت فرمود: سبب ناراحتی تو چیست؟ عرض کردم همسرم دختری به دنیا آورده است. امام فرمود: سنگینی او بر روی زمین و روزی او بر خدا است. سپس ادامه داد: حق پسر بر پدر آن است که با مادرش نیکو رفتار کند و نام خوب بر وی نهد و قرآن را به او بیاموزد و او را تطهیر و پاکیزه گرداند و شنا به او بیاموزد، و حق دختر بر پدر آن است که با مادرش نیکی کند و نام نیک بر او نهد و سوره نور را به او بیاموزد نه سوره یوسف را، و او را در معرض دید دیگران قرار ندهد و هرچه زودتر اسباب ازدواج وی را فراهم کند(قدیمی فر، ۱۳۸۹).

 

از این دسته از روایات نیز استفاده می شود که حضانت کودک پس از هفت سالگی با پدر است. ‌به این بیان که نخست: امور فراوانی در این روایات از حقوق فرزند بر پدر شمرده شده و ‌بنابرین‏، فرزند صاحب حق و پدر طرف حق (من علیه الحق) به شمار می رود. فقیهان ‌بر اساس همین روایات، این امور را از حقوق پدر بر فرزند دانسته اند. شیخ طوسی فرموده است: ولی کودک باید نماز و روزه را به فرزندش بیاموزد. علامه حلی گفته است: وقتی کودک هفت ساله شد، بر پدر لازم است که طهارت و نماز را به او بیاموزد و جماعت و احکام آن را به او تعلیم دهد. دوم آن که ثبوت این حقوق بر عهده پدر، و لزوم ادای آن، مستلزم در اختیار گرفتن کودک است؛ زیرا بدون آن، بر ادای این حقوق، قادر نخواهد بود. ‌بنابرین‏، اگر پذیرفتیم که از نظر روایات این حقوق بر عهده پدر است، باید لوازم آن را نیز که اختیارداریِ کودک است، بپذیریم؛ چگونه ممکن است پدری فرزندش را به نماز و روزه وادارد، در حالی که فرزند در اختیار دیگری باشد؟

 

۲-۲ بررسی حقوقی حضانت در ایران

 

۲-۲-۱ تعریف حضانت درحقوق ایران

 

در قانون مدنی ایران وقانون حمایت خانواده کلمه حضانت معنی نشده است. لکن ‌از عنوان باب دوم ‌از کتاب ۸ ازجلد ۲قانون مدنی ایران که نوشته شده «نگداری وتربیت اطفال» وذکر کلمه«حضانت» دربعضی ازموارد مربوط این باب که در آن ها صریحاً به جای عنوان باب به کار رفته است معلوم می شود که حضانت در نظر قانون مدنی ایران عبارت است از«نگهداری وتربیت اطفال ». درماده ۱۲ آیین نامه اجرایی قانون حمایت خانواده مصوب تیرماه ۱۳۴۶بشرح زیر: «میزان نفقه وهزینه حضانت وتربیت اطفال. . . » «حضانت» و«بربیت» را دو امر جداگانه تلقی نموده اند. در حالی که درماده ۱۳ همین قانون مانند قانون مدنی کلمه حضانت به معنی اعم نگهداری وتربیت طفل به کار برده شده است(میرداداشى، ۱۳۸۱).

 

۲-۲-۲ مسأله اولویت در امر حضانت

 

صلاحیت اعمال حق حضانت درحقوق ایران که از ابتدای تولد طفل تا موقع بلوغ او می‌باشد مربوط به پدر ومادر توأم می‌باشد وبنابراین نمی توان گفت که صلاحیت مذبور ‌در مورد مادر فقط تا ۷سالگی برای دختر و۲سالگی برای پسر می‌باشد. و از آن پس مادر نمیتواند ویا نباید این حق را اعمال نماید. قبول صلاحیت مادر درحضانت بعد از دوسالگی پسر و۷سالگی دختر امری است که مورد قبول قانون‌گذار ایرانی می‌باشد. زیرا به موجب ماده ۱۱۷۱ قانون مدنی ایران درصورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با انکه زنده است خواهد بود. هرچند متوفی پدرطفل بوده وبرای او قیم معین کرده‌اند. ملاحظه می شود اگر طفلی یک روزه، مادرش فوت کند پدر او می‌تواند حضانت او را تا زمان بلوغ برعهده بگیرد اگر همین طفل پدرش فوت کند مادر اوخواهد توانست حضانت او را تا موقع خروج از حجر کودکی تصدی نماید(میرداداشى، ۱۳۸۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...